“پدر”
گرشوَم رنجور و حتّی بی پناه
روزگارم گر شود بر من سیاه
خسته باشم یا که درمانده اگر
در دلم، باکی ندارم هیچگاه
چونکه پشتی چون پدر دارم هنوز
او نشانم داده راهم را زِ چاه
همچو هادی او کنارم بوده است
در سیاهی ها برایم نورِ ماه
او هدایت کرده من را بی ریا
مثلِ یک منجی لبِ این پَرتگاه
حق مطلب را چنین کردم اَدا
من شدم فرزندِخوب و سربراه
من برایش آرزویم این بوَد…
تاج و تختش برقرار،مانند شاه
مریم_رضایی