
سعادت پیشه
سعادت پیشه، ای جانان
ای تمام حسرت خوب و بدم با تو
ای تمام لحظه ها در جان من جاری
تو را من دوست میدارم
خیال لحظه های خوب بیداری!
تو بذر عشق
من خاکم
مهر تو چنان باران
ومن هرروز، سودای تورا در سر
به مهر مادری، میپرورم با جان
دلم آشفته از دوری
اتاق من چنان زندان!
طبیب من!
شفا بخش دل تنگم
مسیح سینه ی تاریک و پر دردم
نفس آهی است پرتکرار
به دستانت
به آغوشت،
نگاهم دارم
و این دیوار سربی را
ازین شوریده دل بردار
قمار راستین زندگی!
باری! ز من دوری،
ولی هرروز با نام بلند تو
خدای خویش را با شوق میخوانم
نوازش میکنم اورا میان عرش،
میخندد…
نوازش میکند من را شبیه تو،
میدانم…

