شعر کانون
-
عبدالله محمدزاده سامانلو
عبدالله محمدزاده سامانلو رهایی زمان را به انتظار نشسته ام و کوله باری از نابودی را تا جُلجُتای رهایی به…
بیشتر بخوانید » -
لیلا ساتر … مرد هوایی
آهای مرد هوایی ؟کجا دلت گم شد؟ خمیر بازی دست زنان مردم شد؟ پرنده ی هوس دختران رویایی…
بیشتر بخوانید » -
مينا مدیرصانعی
مینا مدیرصانعی خطا امشب از افکار او خود را رها کردم، رها تازه فهمیدم که در عشقش خطا کردم، خطا…
بیشتر بخوانید » -
دکتر مریم نقدی
دکتر مریم نقدی دکتر مریم نقدی شعر دوست: بار سفر ببند تا کهکشان دوست انجا که از دیو و دد…
بیشتر بخوانید » -
شهین راکی
شهین راکی شگون شگون کدام خوابی در دستهای من … تو نیز از تبار لولیان بودی و ماه بر پیشانیات…
بیشتر بخوانید » -
محمدعلی میرقاسمی
محمدعلی میرقاسمی با توام با تو فصل هفتم روزی از روزها در همان محیطی خواهی ایستاد که امروز در خیال…
بیشتر بخوانید » -
محمدعلی میرقاسمی
محمدعلی میرقاسمی شعر بی کلام تردیدی ندارم جهان در چشمان توست ! گاهی تیره و گاهی یاقوتی روشن ! من…
بیشتر بخوانید » -
محمدعلی میرقاسمی
محمدعلی میرقاسمی با توام با تو فصل ششم روزی از روزها در همان محیطی خواهی ایستاد که امروز در خیال…
بیشتر بخوانید » -
فاطمه انصاری
فاطمه انصاری خراب احساس مرا بد و خراب ش کردی آتش به دلم زدی کبابش کردی هرکس که تورا به…
بیشتر بخوانید »