شعر کانون
-
شهلا نوروزی
شهلانوروزی لبخند خدا کمی که از تو نوشتم، خدا لبش خندید به…
-
محمدرضا سلطانی
محمدرضا سلطانی آغوش تو تو را آغوش خواهم کشید اگر این فریادها…
-
محمدعلی میرقاسمی
محمدعلی میرقاسمی کبوترانه کبوترانه پهنای پنجره ی خیالی به حد پلک های…
-
فاطمه شایگان
فاطمه شایگان هیسس به پایان رسیدخمیازه ی ماه ، وقتی که قنوت…
-
سعید فرهادی( فارِس)
سعید فرهادی(فارِس) مغرب آغوش دیدمش کوکِ دلم از شورِ بیحد شور شد…
-
عباس محمودی
عباس محمودی چوپانی رویا بهانه ی روزهای پر تکرار چند نفس روزگار…
-
شهین راکی
شهین راکی غرور آب غرور آب که در چشمهایت خانه میکند نفیر…
-
مهرنوش مستحقان زاده
مهرنوش مستحقان زاده باداَفرَه عشق باداَفرَه عشق،درد بیداری ماست آه وتب واشک…
-
مریم مرادی
مریم مرادی دشت شقایق ای که با شوریدگی روح و روانم برده…
-
محمد دری صفت
محمد دری صفت زیباترین غزل زیباترین غزل تو شدی ، باوری هنوز…
-
محسن زیدعلی
محسن زیدعلی شب بخند ماه قشنگم به خوش خیالی شب که برکه…
-
زکریا سمائی جابلو
زکریا سمائی جابلو شعر لهجه ی صلح دهان باز کن! برای آمرزشِ…