فهیمه عباسی
مرد غزل
شکر ترانه ی شیرین ببار مرد غزل
به کوچه های پر از بیقرار مرد غزل
برای گندم چشمت جهنم آمده ام
مرا به جرم و گناهش چکار؟ مرد غزل
و مثل معجزه یکشب فرار می کنم از
اتاق دودی این روزگار مرد غزل
رسوب می کند آخر در عمق چشمانم
نگاه مردمک انتظار مرد غزل
میان سفره ی عیدم کدام سین بهتر؟
سراب سیب و سکوت سه تار مرد غزل
برای پیچک تبدار خاک غربت دل
شبانه شعر خودت را بیار مرد غزل
و آخر غزل آرزوی من این است :
من و تو و شب و دریا کنار، مرد غزل
*فهیمه عباسی*
از مجموعه شعر: *تلخم شبیه بغض که هق هق نمی کند*