شعر کانون
-
سعید فرهادی( فارِس)
سعید فرهادی(فارِس) مغرب آغوش دیدمش کوکِ دلم از شورِ بی‌حد شور شد شاد‌تر زآهنگ شهرآشوبِ هر سنتور شد عطر گیسویش…
بیشتر بخوانید » -
عباس محمودی
عباس محمودی چوپانی رویا بهانه ی روزهای پر تکرار چند نفس روزگار سر کرده ای که از کوچه های سرد…
بیشتر بخوانید » -
شهین راکی
شهین راکی غرور آب غرور آب که در چشم‌هایت خانه می‌کند نفیر بادهای سیاه از نفس‌های زمین رخت بر می‌بندد…
بیشتر بخوانید » -
مهرنوش مستحقان زاده
مهرنوش مستحقان زاده باداَفرَه عشق باداَفرَه عشق،درد بیداری ماست آه وتب واشک های تکراری ماست درمنطق عشق،”نه”همان”آری”ماست این لذتِ اختیارِ…
بیشتر بخوانید » -
مریم مرادی
مریم مرادی دشت شقایق ای که با شوریدگی روح و روانم برده ای آتشی بر دل زدی تا استخوانم برده…
بیشتر بخوانید » -
محمد دری صفت
محمد دری صفت زیباترین غزل زیباترین غزل تو شدی ، باوری هنوز هم ابتدای عشقی و هم آخری هنوز زیباست …
بیشتر بخوانید » -
محسن زیدعلی
محسن زیدعلی شب بخند ماه قشنگم به خوش خیالی شب که برکه ام نگران است در حوالی شب ستاره های…
بیشتر بخوانید » -
زکریا سمائی جابلو
زکریا سمائی جابلو شعر لهجه ی صلح دهان باز کن! برای آمرزشِ درخت وبخوان به نام خاک. دوباره برمی گردم…
بیشتر بخوانید » -
حمید نوروزی
حمید نوروزی شعر حریف او نشد دلم حریف او، حریف کوه رفتنش نشد که خواهشی کنم بماند او اگر چه…
بیشتر بخوانید » -
اعظم اسماعیلی بانوالف
اعظم اسماعیلی بانوالف ضربان‌های آبی شعر سپید ________________________ از جنگ برمی‌گردند در عمق فَلات‌های تشنه از جنگ برمی‌گردند و…
بیشتر بخوانید »
