شعر کانون
-
شهین راکی
شهین راکی راه این راه بود که در بطالت خود بر تنم میرفت اینک هوشیارانه به تکفیر چه نشستی ؟…
بیشتر بخوانید » -
محمدرضا سلطانی
محمدرضا سلطانی نیزه های جهل به نیزه های جهل دشنه های ظلم میان خون خود شناوری تنها قبرستانی که با…
بیشتر بخوانید » -
زکریا سمائی جابلو
زکریا سمائی جابلو هجمه های سرکش هجمه های سرکش تنهاییِ روح من است. زمین با بازگشت به سیب سرخِ دندان…
بیشتر بخوانید » -
محسن زیدعلی
محسن زیدعلی هیجان هر درختی که در آغوشِ خزان می ماند بیشتر در هوسِ این هیجان می ماند زخمِ شمشیر…
بیشتر بخوانید » -
شهین راکی
شهین راکی پانتومیم جهان پانتومیم جهان بیان پیچیدهای نیست چون رقص دختری بر بام اگر چشم بصیرت قانون هستی را…
بیشتر بخوانید » -
سمیه ملکی
سمیه ملکی تاوان پاهای تو از ابتدا هــم فـــــکـــر رفتن بود بر عکس من که در سرم شوق رسیدن بود…
بیشتر بخوانید » -
شهلا نوروزی
شهلانوروزی لبخند خدا کمی که از تو نوشتم، خدا لبش خندید به ثانیه نرسیده دوپای دل لغزید تویی قیبله ی…
بیشتر بخوانید » -
محمدرضا سلطانی
محمدرضا سلطانی آغوش تو تو را آغوش خواهم کشید اگر این فریادها مشتها امان بدهند تو را آغوش خواهم کشید…
بیشتر بخوانید » -
محمدعلی میرقاسمی
محمدعلی میرقاسمی کبوترانه کبوترانه پهنای پنجره ی خیالی به حد پلک های توست ! خورشید در چشم من ماه تویی…
بیشتر بخوانید » -
فاطمه شایگان
فاطمه شایگان هیسس به پایان رسیدخمیازه ی ماه ، وقتی که قنوت مان از گریه نَشت کرد وَ تهِ بن…
بیشتر بخوانید »