شعر کانون
-
زهرا زحمتکش
زهرا زحمتکش مرگ و مرا مرگ بباید یک دم… و جدایی ز همه خاطره ها… و رهایی ز تعلقهایی که…
بیشتر بخوانید » -
مریم مرادی
مریم مرادی عالیجنابدر خطاب نام تو عالیجناب آورده امیک بغل گل بوسه از مشک و گلاب آورده ام خاک پایت…
بیشتر بخوانید » -
اعظم اسماعیلی بانوالف
اعظم اسماعیلی بانوالف پندارِ کویری شعر کلاسیک _________________________ از اینکه پِندارت کویری بوده شکی نیست دیدی تو را تصویر باران…
بیشتر بخوانید » -
فاطمه بهزادی (نیشا)
فاطمه بهزادی (نیشا) چمدان چمدان می بندی وخاطرات کبود، ذهن را می کاود دورتر از سال ها حواس پرتی ات…
بیشتر بخوانید » -
محسن زیدعلی
محسن زیدعلی ضمیر ناخودآگاه تا گلِ مهتاب می تابد به ایوانم هنوز گاه گاهی عشق می گیرد گریبانم هنوز سبز…
بیشتر بخوانید » -
فاطمه انصاری
فاطمه انصاری حس خوب بغض را وا کن برایت حرف ناب آورده ام از برایت عشق را با آب و…
بیشتر بخوانید » -
شهین راکی
شهین راکی سکوت سکوت میکنی به لهجهای که برایم آشناست و امتداد خطوط حامل را مانَد که پرنده را بیآنکه…
بیشتر بخوانید » -
فاطمه شایگان
فاطمه شایگان دل بی کَس این دل عاشق اگر جز تو کس وکاری داشت روح نفرین شده کی فکر خود…
بیشتر بخوانید » -
محسن اسلامی نیا
محسن اسلامی نیا شبیه غزل در انتظار سرک می کشند عقربه ها توئی که هرشب من با تو می…
بیشتر بخوانید » -
آذر رئیسی
آذر رئیسی مادر تن میکنم در خواب و بیداری صدایت را آن انعکاس انعکاس ربنایت را شب ها…
بیشتر بخوانید »