فدریکو گارسیا لورکا « ۱۸۹۹- ۱۹۳۶ » محبوب روشنفکران ،معبود مردم ،مورد تنفرقدرتمندان ، عاشق زندگی، آوازه خوان طبیعت، دشمن نژادپرستی ، شوخ طبع، هو شمند ،متنفر ازمرگ با عمری کوتاه،امیدوار به سعادت آینده بشری،دارد .
لورکا نویسنده ، داستان سرا، منتقد،طراح تئاتر، نقاش ، موزیسین نیز هست .
حالا چهار شعر کودکانه از لورکا به ترتیب می خوانیم:
-
آب
_آب ! آب !
داری کدوم سمتی
می ری ؟
( با لبی شاد )
_ از رودخونه به دریاکنار..!
_مار ! مار !
داری کدوم سمتی
می خزی ؟
_ به اون بالادستا ..!
دنبال یه جایی
برای خُفتنَم
_سپیدار ! سپیدار !
چی میخوای تو
که اینجایی ؟
_ چیزی ندارم که
بهت بگم !
توی خودم لرزیدم
چه بخوام و چه نخوام
برای رودخونه و دریاس
که موندم ؟
(روی درخت صنوبر
چند قمری همینطوری
هاج و واج موندن )
-
حلزون
اونا ، برام
یه حلزون آوردن
روی نقش پوسته اش
دریا آواز میخونه
قلبم
پراز تپش ِظهر آب نقره گون وُ
ماهی سایه سار
اونا ، برام
یه حلزون
آوردن
-
چشامو دوختم
چشامو دوختم
به یه پسرک کمر باریک
زنگی وُ دیلاق
گُل …گُل
گاو یشمی زیتون زار
دخترک
موهای درازش رو
زیر نور خورشید
شونه میکنه
-
دلم نمیومدبهت بگم