ذهن مداد من
کتاب مجموعه شعر و ترانه مینا افشاری
کتاب ذهن مداد من حاوی بیشت از ۲۰ قطعه شعر کوتاه با حالوهوای عاشقانه است.
مینا افشاری شاعر را آبستن درد میداند و شعر را زایش درد میخواند. به نظر او شعر همچون روحی است که درد را تبدیل به کلماتی قابلفهم می کند و شعری که در آن درد نباشد به درد نمیخورد. دنیای شعر برای او مثل داشتن چتر نجات است در هواپیمایی در حال سقوط و یا مثل داشتن موتور برق وقتی همهجا تاریک میشود و یا مثل دریاچهٔ وسط کویر و مثل هر چیزی که آدم آرزویش را دارد.
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است.
معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندریاری) میدانند.
احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
تحت نظارت کانون شاعران معاصر
شاعر : مینا افشاری
ویراستار : عبدالله محمدزاده سامانلو
طراح و صفحه آرا : عبدالله محمدزاده سامانلو
ناشر : بید
سال و نوبت چاپ : 1400 – اول
شمارگان : 5۰۰ نسخه
شابک : 9-004-309-622-978
قیمت : 50000 تومان
نمونه اشعار :
می بوسمت
ده ساعت تمام می بوسمت کم است
وقتی تمام تو پیشم فراهم است
این دست های توست باور نمی کنم
آن پیچکی که رفت تا پشت گردنم
حالا من و تو و یک تکه از بهشت
من حوری تو ام بی خط و بی نوشت
سیبی که می گزم از چهره ی تو است
من از شراب تو می نوشم و تو مست
این چشم های تو این خاک نم زده
خود را درون آن می کارم و بده
قولی به من که تو هرجا کنارمی
خورشید هم شوم تو در مدارمی
این دست های توست یا دست های من
فرقی نمی کند مهری بیا بزن
روی لبان من تا من بگم درست
یک تکه از بهشت حالا به نام توست
پیشم تو می شدی منهای این لباس
من گیج می شدم بی هوش و بی حواس
این موژه های من بر صورتت کشید
نقش نت مرا دستان تو شنید
عاشق شد و تنید دور تنم تو را
من مست می شدم چشمان من ندید
انگشت های من تا تو جوانه زد
این میوه های من روی تنت رسید
از پیله ی تنت بیرون که آمدم
پروانه ی دلم در چشم تو پرید
قلمان من بمان می خواهمت عجیب
آن میوه را لبت از آن زمان که چید
من چشم بسته ام بر هر چه گفته اند
چون عاشقت شدم یک ذره نه شدید
بی پرده گفته ام هر چه شنیده ای
چون عشق آمد و این پرده را درید
Reviews
There are no reviews yet.