شعر کانون
-
فاطمه بهزادی (نیشا)
فاطمه بهزادی (نیشا) به دیدنم بیا بیرون بکش جغرافیای تنم را از بوسههایت! به دیدنم بیا مرا بپوش پیراهنم…
بیشتر بخوانید » -
فرانک سلطانی
فرانک سلطانی خاورمیانه غمگین خاورمیانه ای غمگین دراسارت زنانگی خاک با مردمانی حیران می چرخند به طمع منِّ و سلّوی…
بیشتر بخوانید » -
عباس محمودی
عباس محمودی سلام مسافر _ ای تکیده از اندوه سفر نالیده ای؟ دستمال عرق چینَت بوی نمور مویه می دهد…
بیشتر بخوانید » -
مهرنوش مستحقان زاده
مهرنوش مستحقان زاده زیر باران ،بی تو سخت است چقدر زیر باران بی تو پاییز نمی رسد به پایان بی…
بیشتر بخوانید » -
فاطمه انصاری
فاطمه انصاری وداع گمانم آخرین باریست می بینم تو را ای یار نمی خواهم رها گردم از این احساس پر…
بیشتر بخوانید » -
فاطمه انصاری
فاطمه انصاری غنی من چشم ودلم سیر است مهتاب و سحر دیدم باران پر از عطفم دریای خزر دیدم گفتم…
بیشتر بخوانید » -
لیلا ساتر… آتش
لیلا ساتر آتش آتش زبانه می کشد از هیزم ترم می سوزم و دوباره تو را نام می برم می…
بیشتر بخوانید » -
محمدرضا مؤمننژاد
محمدرضا مؤمننژاد سمفونی سیب داستان، سمفونی سیب است باز قصهٔ افتادن و شیب است باز سرگذشت آفرینش در زمین از…
بیشتر بخوانید » -
حسن رشنودی
حسن رشنودی مرغ خیال پَر مزن لحظهای آرام شو ای مرغِ خیال تا طبیبی بِكِشَد تیرِ جفایم از بال مینشیند…
بیشتر بخوانید »