سینه ام آئینه ای بود که تزویر شکست
چهره ی عاشق پا خورده ی دلگیر شکست
پيش کفتار نشان ها ، تو غزالِ دل من
رفتی و هیبت این عاشق چون شیر شکست
گیر عشق تو شدم گر چه مسافر بودی
ماندم و رفتی و این رشته ی زنجیر شکست
محو ياد تو و از غصه زمینگیر دل است
بجز از عشقِ تو قلبم به چه تقصير شكست
کارِ شبهای دلم خلوت با معشوق است
خلوتِ کوچه از این ناله ی شبگیر شکست
سرنوشتی که تو را سهم دل و جانم کرد
پل آغوش ترا لحظه ى تسخير شكست
تا ابد یاد تو سر لوحه ی دل خواهد ماند
عشقِ ما گر چه به دستِ بدِ تقدیر شكست
#عليرضا-داودى مقدم