محسن زیدعلی
طرح آبی
نفرین به آنکه گفت تماشا نمی کند
خورشید را درونِ دلش جا نمی کند
طرحی به روی آبی دریا نمی کشد
این موج را روانه ی دریا نمی کند
در وسعتِ غروب شبیه پرنده ها
پرواز را ترانه ی فردا نمی کند
وقتی که قایقِ غزل آهسته می رود
خود را سوارِ لذتِ معنا نمی کند
با اینکه دور می شود از قله های عشق
قدری نگاهِ قامتِ دنیا نمی کند
نفرین به آنکه در شبِ مهتابِ زندگی
شوقی برای دیدنِ دریا نمی کند
محسن زیدعلی