محمدعلی میرقاسمی
اختلال دیگر باوری ، دلیل در خود ماندگاری ، روان رنجوری ، خود ویرانگری
اختلال دیگر باوری ، دلیل در خود ماندگاری ، روان رنجوری ، خود ویرانگری
محمدعلی میرقاسمی
کلام نخست …
جهان امروز جهانی مدرن و دورانی که ما را در خود دارد دورانی متفاوت با دوران گذشته است ! دورانی که در تمام زمینه ها در هر مورد که مربوط به زندگی و زیست بوم انسان می شود ، پیشرفت شایانی در خود داشته است ! پیشرفتی غیر قابل مقایسه با دوران گذشته که در کلام نمی توان به محتوای موارد پرداخت و تشریح این پیشرفت انسانی ، نیازمند به فرصت و زمانی مناسب دارد هر چند با وجود علم نوین باید بگویم علوم نوین در حقیقت ، هر انسانی دانسته ها و داشته هایش مربوط به یکی از شاخه های علمی است و شاید درک ناچیزی نسبت به دیگر علوم داشته باشد که در این مورد نه اینکه انسان تلاش نکرده باشد بلکه انسان با کوشش و تلاش خود به شناخت یکی از شاخه های علمی جهان نوین پرداخته است که این کوشش و تلاش در رویکرد ، رفتار ، کلام و قلم او به روشنی مشهود است .
یکی از شاخه های علمی جهان نوین که از قرن نوزدهم میلادی با وجود دانشمند بی مانندی به نام زیگموند فروید تدوین گردید روان شناسی است .
زیگموند فروید بر اساس داشته های پژوهشی خود در خصوص رفتار و رویکرد انسانی در شرایط متفاوت موارد مهمی را مکتوب کرد که این مطالب ، سازه و ساختار علم روان شناسی را پوشش و این علم نوین را جان بخشید ، به طوری که تا به امروز تمام این نوشته ها و داشته هایش در علم روان شناسی برقرار و ماندگار و رنگ و بوی تازگی دارد !
جهان کنونی با وجود علوم انسانی و مکاتب مختلف در خصوص درک مطلوب از جهان هستی در کنار همه ی مکاتب ، اما دو مکتب را در تمام موارد محور دانسته که برای پرداختن به پرسش ها و پاسخ ها ، تمام انسان ها در این دو دسته ی جدای از هم ، رویاروی هم ، برای بهبودی شرایط جهان و سرنوشت انسان تلاش می کنند .
باورمند ( idealism )
واقعیت گرا ( realism )
باورمند ( idealism ) … دسته ای از افراد که باور دارند توان و درمان مربوط به خداوند است ، هر چه را که تشریح می کنند در تمام زمینه ها در تمام علوم کهن ، علوم نوین ، علوم مدرن ، علوم انسانی ، یا روان شناسی انسان شناسی فقط و فقط خداوند را علت و دلیل می دانند و برای بهبودی ، تاکید بر ایمان به کردگار ! زیرا در باور این دسته ، خداوند رنج و دشواری را بهبود می بخشد ! گنج نایاب ، وجود خداوند است !
واقعیت گرا ( realism ) … دسته ی دیگر واقعیت را برای خود و برای بشر محور دانسته و بر اساس واقعیت و هر چه را که در واقعیت پدیدار است را دلیل بهبودی و سلامت ذهنی و روانی بشر دانسته و تاکید دارند درمان دردهای درونی ، ذهنی ، روانی بشر به دنیای بیرون ، شرایط و محیط ، رفتار و رویکرد فرد مربوط است و این فرد است که باید خود برای بهبودی خود به تشریح واقعیت بر اساس واقعیت ، نه فرار از واقعیت به درک حقیقت درون و بیرون پرداخته و باور داشته باشد که بهبودی و سلامت درونی ، ذهنی ، روانی مربوط به خود اوست و او خود باید خواستار بهبودی و سلامت باشد و با درک واقعیت و ریشه یابی لایه های پنهان درون به باز سازی ، نو سازی ، از نو سازی خود بپردازد .
تلاش من در روان شناسی و برقراری ارتباط با روان رنجور ، پرخاشگر ، خود بیمار انگار بر اساس پرداختن به واقعیت است ، مرور لایه های پنهان ، تشریح دردهای درون که دلیل سکوت فرد است یا فریاد فرد …
یکی از دلایل مهم برقراری ارتباط با فرد روان رنجور ، پرخاشگر ، خود بیمار انگار ، اعتماد و اطمینان خاطر فرد ، نسبت به ماست ، این ما که به عنوان مشاور ، روان درمانگر ، روان تحلیل گر ، مقابل او قرار می گیریم و او به انتخاب خود ، ما را مخاطب قرار می دهد که بشنویم ، تمام موارد را بشنویم ، بند به بند مطالب را که در این مورد اگر او ما را به عنوان مخاطب صبور و رازدار بپذیرد تمام مواردی را که در درون دارد را بر زبان جاری می کند و ما به راحتی می توانیم در روند درمان از طریق کلام نقش شایان داشته باشیم .
یکی از مواردی را که این روزها مرا به فکر وا می دارد نوعی اختلال است ! نوعی اختلال فراگیر که به طور زنجیر وار ، تمام جهان را درگیر کرده است ، با وجود این اختلال ، انسان دیگر به فکر تلاش ، پیشرفت ، نوزایی و شکوفایی نیست ! انگیزه ی زایش در انسان نازا می شود ! از نظر من این اختلال گویی تمام زیست بوم انسان در زمین را به طور واگیر ، درگیر کرده است ! انسان کار می کند اما غیر از کاری که می کند ، کار دیگری نمی کند ! فکر نمی کند ! گویی انسان پذیرفته است که باید برده باشد ! به مانند یک برده زندگی کند ! به مانند یک برده کار کند ! پوشش به مانند یک برده ! گویش به مانند یک برده ! رویش به مانند یک برده ! جوشش به مانند یک برده ! گویی تمام فصول سال ، برای این انسان زمستان است ! این انسان برده ، از بهار ، نه می داند و نه درک مطلوبی از بهار سال های گذشته دارد ! تمام سال های زندگی این انسان ، زمستان است ! چرا ؟! چرا ؟! چرا ؟!
تلاش می کنم به تمام پرسش های درونی ام پاسخ دهم ، به انسان ! به بردگی انسان ! به بردگی مدرن !
دلیل اختلال دیگر باوری چیست ؟!
برای رسیدن به سلامت روان چه باید کرد ؟! چرا افرادی که دچار اختلال دیگر باوری اند ، نو زایی و زایش دوباره از درون را باور ندارند ؟! چرا دچار در خود ماندگاری اند ؟! چرا به مرور ، روان رنجوری در وجودشان پدیدار می شود ؟! دلیل مهم خود ویرانگری چیست ؟! دلیل رسیدن به نیستی و نابودی ؟! چرا می پندارند دلیل رهایی انسان از دردهای درون ، مرگ است ؟! چرا انسان این برده ی مدرن ، میل به خودکشی دارد ؟! دلیل این اختلال فراگیر چیست ؟! چه باید کرد ؟!
( ادامه دارد )