برق نگاهت از لبهی بوسه، تیزتر
لبهایت از نوازشِ مادر، عزیزتر
گفتی که عشق، هستِ من و توست تا ابد
پای فرار از نفسش، ناگریزتر
هرروز صد برابرِ دیروز، عاشقم
هرروز میشوی تو برایم، عزیزتر
مرغِ نگاهِ رامِ من آرام، در قفس
خرگوشِ چشمهای تو، پُر جست و خیزتر
یادت بماند عطرِ تنت را فروختی
-تنها به من. که عاشقم و مستفیضتر
مجنون به جز جنون، همه شادی و خنده بود
من از تمامِ عالم و آدم، مریضتر
دریاییام، که دل به تلاطم سپردهام
شهرِ نگاهِ آبیِ مستت، وِنیزتر
با خیسِ تندِ لهجهی باران، نفس زدن
اردیبهشت با تو، هوایی تمیزتر
من، بوسه، شور، عشوه ی لبخند، عطرِ ناز-
-با خاطرات خوبِ توام، دور میزتر
فنجان چای، ویفرِ مینو، نبات و هل
– نان و کباب و دوغ، کنارت، لذیذتر
در ماوراءِ دغدغه، شیر و شکر شدیم
– با طعمی از شراب، که حسش، غلیظتر
فهیمه عباسی