شعر کانونشعر کلاسیکشعر و ترانهغزلمینا مدیر صانعی

مينا مدیرصانعی خزان

خزان

مينا مدیرصانعی
خزان

ای که بی تو غزل و شعر به هم می ریزد
من دلم را همه شب شاعر تو می بینم
حتم دارم که تو از مشرق دل می آیی
از نگاهت گل صد رنگ غزل می چینم

بی تو حتی دل این آینه هم می گیرد
ای که هر شب شده ای در تب و تابم جاری
ذهن من پر شده از عطر تنت پیوسته
من به آغوش تو معتاد شدم انگاری

خاکی و ساده و تنها به تو دل می بازم
بی تو اين پنجره ها رو به کسی باز نشد
شده‌ ام مات تو و جز تو کسی اینجا نیست
ساز دل غیر تو با هیچ دلی ساز نشد

کوچه از بارش پاییز دلش می گیرد
پشت دلتنگی این پنجره ها می مانم
ای که از هر چه بهار است نشانی داری
با تو در فصل خزان شعر و غزل می خوانم

مشاهده بیشتر
کتاب پرواز نهنگ ها مجموعه اشعار سپید عبدالله محمدزاده سامانلو برای خرید کتاب و واریز باشماره 09902034931 و یا پنل چت در سایت پیام بدهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
شروع گفتگو
1
نیاز به راهنمایی دارید؟
Scan the code
سلام
چنانچه سوالی دارید با ما در واتساپ در ارتباط باشید