.
از هر چه باتلاق و دوراهی گذشته ام
از خائنان نامتناهی ! گذشته ام
خونین،خراب ،خاکگرفته،خمیده،خرد
از خو گرفتهگان به سیاهی گذشته ام
بی نعره،بی سلاح،غمین،سر به زیر و سرد
با نیش خنده ای ز سپاهی گذشته ام
هر چند سر بریده شدم بارها،ولی
از هر که رفته سمت جناحی گذشته ام
لعنت به مهربانی بی حد،که باز هم
مانند «آب» از سر ماهی گذشته ام
◽
تشریح رنج را بگذارم برای بعد
از شعر مبهم سر راهی …
#سیاوش_فریدزاده