ادبیاتشعر جهانشعر کانونشعر کلاسیکشعر و ترانهکتاب برگزیده سیمرغ شعرکتاب شعرمهرنوش مستحقان زاده
مهرنوش مستحقان زاده
رباعی، آواز دُهُل
مهرنوش مستحقان زاده
رباعی
آواز دُهُل
لب های غزلخوان مرا می گیرد
می دانم ایمان مرا می گیرد
سرباز فراری خیالت امشب
بی اسلحه هم جان مرا می گیرد
دستان تو وَرزَقانِ تبریزشده
بی رحم تر از لشکر چنگیز شده
بایدکه مترسکانه خندید به عشق
حالا که کلاغ ِسر جالیز شده
“تقدیم به مادران عزیز سرزمینم”
از حور وپری، قشنگ تر هستی تو
چون گندم وسیب،پر ثمر هستی تو
ای آن که بهشت زیر پاهایت هست
آدم که نه، مافوق بشر هستی تو
من کفتر پر کشیده ام، می ترسم
در پیچک شب تنیده ام، می ترسم
از دور نوای عشق می آید باز
آواز دُهُل شنیده ام، می ترسم