بانک کتابمعرفی کتاب

کتاب شعر بخت واژه ها

کتاب شعر بخت واژه ها مجموعه اشعار سپید از شاعر آقای مسعود آزادبخت

سپاس خدای را که توفیق داد نوشتن را،گاهی به شکل شعر گاهی به شکل شعور
بار دیگر واژه ها سراغ احساسم را گرفتند و بارهای قلم را بر دوش!
آنچنان که سکوت در لا به لای حرفها به تندی واژه ها اخم هایی را بالا انداخت.
دیر یا زود کنار بهار سرودی دل نواز شاید به رسم نیاز،احساسی را نوازش خواهد داد تا اندوهی آن طرف تر ابرهای شعرم را به نوازش باد عادت دهند.
باری این بهانه ای خواهد بود تا واژه ها را به شب نشینی شعورتان دعوت کنم.

یک ثانیه اشک
از صدایی که در واژه ها می رقصد
لال می شود از سکوت!
انگار زخمی جای خون را
در فکرِ یک نفر گم کرده باشد،
این بار تمام شعرهایم را
روی نیزه ای فریب خواهم داد،
چگونه به اتفاق راهی نشان خواهی داد
تا به اتفاقِ یک تعبیر
غرورِ دلنوشته ای را سراغ افکار منسجم یک باور کند؟
هنوز اندام را عرض نکرده ام
تا تمام بهانه ها را عادت دهم
برایِ یک شب،شاعری را در بند نگه دارد!
دلم می گیرد از ترس
که روزها را دنبال سیاهی ها سفید کرده است،
ادامه دارد این فکر در پنجه ها
شاید از دلدادگی زن
خبری آشفته
عشق را به تماشایِ باران همراه کرده باشد،
دیوار هرچند آخرین طعمه ی یک راز را
درون خود به اسارت گرفته باشد
هیچ وقت به تنهاییِ انگشت ها
دستِ غریبی را نوازش نخواهد داد!
مغشوش به ایجاد خیال
در اهتزاز قامت بیماری که روی تخت
آوای خوشی ها را در ذهنش مرور خواهد کرد،
شاید این فکر تمام روزها را
به ثانیه ی یک ساعت فروخته باشد!
گاهی بی دلیل در نقطه ی عطفِ فرار
جشن را پابرجا خواهم گذاشت
شاید رقصی از میان آتش
شراره های درونم را به بیداری قسم داده باشد.

کتاب بخت واژه ها….صفحه ی 136

شعر : گورستان تنهایی

در گورستان تنهایی
هیچ سنگی بنای تولد را بهانه ی مرگ نخواهد کرد!
یک درخت خشکیده
در انبوه آشفتگی خاک
شاخه هایش را در هم شکست،
هیچ احساسی به فریاد نزدیک نخواهد شد
گویی تمام وحشت ها زیر خاک پنهان است!
برگ های پندارم
به یاد خاموشی می سوزند،
مزار
ریشه های تردید را
در باد رها می سازد،
تو در اندوه کدام سنگ پیمانت را خواهی شکست؟
این احساس را
بی نشان به خاک می سپارم
تا فراموشی روی گریه ها را بپوشاند.

کتاب بخت واژه ها صفحه ی 38

شعر: تابستان

کسی خانه ی تابستان را
قرار عاشقانه ی خود نخواهد کرد،
روزی به تمام ستاره ها خواهم گفت
که هیچ عددی مقدس نیست!
و گُل را از تمام کتاب ها پاک خواهم کرد،
یک نفر گوشه ی تنهایی
تب خورشید را می گیرد،
آه!
امان از عددهایی که فاصله می اندازند
تا روزی پاییز را تا حد مرگ
روی خش خش برگی نگه دارد!
و شاید زمستانی را عریان…
چقدر از شهوت فصل ها بیزارم
تابستان می شوم از فردا!
دیگر روی هیچ روزی نامی نخواهم گذاشت،
بگذار هرکسی که صدایش می رسد
بهار را دورتادور یک باغ فریاد بزند،
و تمام نقش های زیبا را
باران به باران شکوفا کند!
ورق بزن تابستان را
حتی وحشتش می ارزد به قاصدک هایی که می رقصند!
چه کسی می گوید سوز این عشق بد است؟
وقتی که خورشید تمام نگاهش را به زمین می دوزد!
شاید هنوز گمشده ای دنبال ستاره ها نخواهد رفت،
می دانم
روزی زنهای همسایه
پابه پای تابستان سایه ها را زیبا خواهند کرد،
احساس سرد چقدر درون یک خانه می ماند؟
به تاوان تمام خواب هایی که تعبیر نمی شوند
روی تابستان را خواهم پوشاند،
تا کسی غرق در فانوسی که شب را مهمان خود کرده است
یک تجاوز در زیر ماه!
را به خورشید گفته باشد.

تابستان ……….کتاب بخت واژه ها صفحه ی 73

مدیر کانون شاعران معاصر، شاعر و ترانه سرا و گردآورنده کتاب برگزیده سیمرغ شعر (شاعران برگزیده سراسر کشور) فارغ التحصیل در مقطع کارشناسی در رشته ادبیات فارسی

مشاهده بیشتر
کتاب پرواز نهنگ ها مجموعه اشعار سپید عبدالله محمدزاده سامانلو برای خرید کتاب و واریز باشماره 09902034931 و یا پنل چت در سایت پیام بدهید

عبدالله محمدزاده سامانلو

مدیر کانون شاعران معاصر، شاعر و ترانه سرا و گردآورنده کتاب برگزیده سیمرغ شعر (شاعران برگزیده سراسر کشور) فارغ التحصیل در مقطع کارشناسی در رشته ادبیات فارسی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
شروع گفتگو
1
نیاز به راهنمایی دارید؟
Scan the code
سلام
چنانچه سوالی دارید با ما در واتساپ در ارتباط باشید