شعر کانون
-
لیلا ساتر ….خورشید تشنه
خورشید تشنه سمت زمین حمله ور شده جنگل غروب کرده و آشفته تر شده ماده پلنگ عاشق تو گرگ نر…
بیشتر بخوانید » -
مهرنوش مستحقان زاده
مهرنوش مستحقان زاده رباعی آواز دُهُل لب های غزلخوان مرا می گیرد می دانم ایمان مرا می گیرد سرباز فراری…
بیشتر بخوانید » -
دکتر مریم نقدی
دكتر مريم نقدی “صبح” این صبح به خون نشسته مرا بیمار می کند زمزمه های باد همیشه مرا بی تاب…
بیشتر بخوانید » -
مهرنوش مستحقان زاده
مهرنوش مستحقان زاده رباعی ساقی بربط زن آوای کسی همیشه درگوشم بود مهرش همه ی عمر هم آغوشم بود افسوس…
بیشتر بخوانید » -
علیرضا داودی مقدم
تو با چشمان گیرایت دلم را برده ای تا عرش شدم مبهوتِ بى چون وچراى مست جادويت من دیوانه سرگردان…
بیشتر بخوانید » -
سیاوش فریدزاده
◾ هزاران سال خود را در خود، خود را با خود به هر سو کشیده ام تا متولد شده ام:…
بیشتر بخوانید » -
مهرنوش مستحقان زاده
مهرنوش مستحقان زاده رباعی مرگ کوه کن برگرد که صبردل من،لبریزاست این لحظه برای من جنون آمیزاست ای مردن عاشقانه…
بیشتر بخوانید » -
لیلا کباری قطبی
لیلا کباری قطبی در روشنای باران آسمانت را حریمی جاودانی می کنم کعبه ی دل را برایت ، آسمانی می…
بیشتر بخوانید » -
محسن زیدعلی
محسن زیدعلی غزل مادر به نام حضرتِ مادر خدای زیبایی که خواب کرده مرا با حدیثِ لالایی به نام آنکه…
بیشتر بخوانید » -
مریم نوروزی
مریم نورزی یلدا کجا می بری مرا در این هوای نارس؟! که چشم های هیز می پاید پیراهنم را که…
بیشتر بخوانید »