شعر کلاسیک
-
با اجازه / محمود نادری
با اجازه با اجازه بی اجازه وارد محدوده ات گشتم بسی خوش نایدت دانم جلو دارم مشو گر بخواهی هم…
بیشتر بخوانید » -
محمود نادری _ عکس فوری
عکس فوری نشسته زیر کرسی مادر من به تن پوشیده ژاکت روی پیرهن کلاهی را که بافته هفته پیش کشیده…
بیشتر بخوانید » -
لیلا ساتر …مردها انتظار را بلدند
(مردها انتظار را بلدند؟! ) هوس و لمس یار را بلدند (حرف های نگفته در بطن چشم های خمار را…
بیشتر بخوانید » -
شب و شور عاشقی
باز دیشب خاطرم آواره شد بی سر و بی پا، پی دل نامه شد آن قدر پرسه بزد در…
بیشتر بخوانید » -
لیلا ساتر شکست نور
شکست نور مرا امتداد خواهی داد واختیار مرا دست باد خواهی داد جدای از من و پیوسته بامنی گذرا به…
بیشتر بخوانید » -
لیلا ساتر گلبرگ های سیمانی
دوباره می رسی از راه ، فصل عریانی تن مچاله ی شب های سرد و طولانی قنوت زرد ، سرانگشت…
بیشتر بخوانید » -
بهار کریمی
بهار کریمی تحول به ناگه آمدی بی آنکه خود دانم شدی نبضِ دل و روح و روانم چنان درگیر…
بیشتر بخوانید » -
بهار کریمی
بهار کریمی نزاع عقل و دل در وصف شور و حالِ دل، گویی سکوت بهتر است گفت و شنودِ…
بیشتر بخوانید » -
بهار کریمی
بهار کریمی شوق دیدار شوقِ دیدار تو مستم کرده بود بی قرارِ بی قرارم کرده بود تا که…
بیشتر بخوانید » -
لیلا ساتر / بی رگ همه سرقلب
بی رگ همه سرقلب مرا کورو کرم کرد. موهاموتراشید و شبیه پسرم کرد یک عمر مرا کنج اتاقی کف یک…
بیشتر بخوانید »