شعر کانون
-
محمدعلی میرقاسمی
محمدعلی میرقاسمی جهان بر تاج … جهان بر تاج … شادمان شبی که بر دار شوم برای سرایش قناری !…
بیشتر بخوانید » -
حسن رشنودی
حسن رشنودی غزل مهر تو پاییزِ غمانگیز و غزلهای پریشان چشمان تَر و طعن و تبرای حریفان برگی نَبَرد زین…
بیشتر بخوانید » -
مریم نوروزی
مریم نوروزی پاییز کنار تو کنار دیگری ست پاییز مریم_نوروزی چه کناری داری چه دستهای نجیبی که برگها در…
بیشتر بخوانید » -
محسن زیدعلی
محسن زیدعلی طرح آبی نفرین به آنکه گفت تماشا نمی کند خورشید را درونِ دلش جا نمی کند طرحی به…
بیشتر بخوانید » -
محمدرضا مؤمن نژاد
محمدرضا مؤمن نژاد دلبر بیمرز سرخی سیب لبت طعنه به لبنانیها صورت هندسیات، غبطهٔ یونانیها نشئهی چشم پر افیونِ خمار…
بیشتر بخوانید » -
لیلا ساتر… اینم از روزگار ما
لیلا ساتر محاوره اینم از روزگار ما گاوا تا اسیریم دست اربابا چن تا بطری عرق ؟بگو بخرم گل زدم…
بیشتر بخوانید » -
عباس محمودی
عباس محمودی عاشقانه زیبای من دستانم مادیانی است سرکش و عور که در چکادِ کوهستان گیسوانت شیهه میکشد آغوشت ……
بیشتر بخوانید » -
خاطره محقق
خاطره محقق انتظار از ردّ اضطرابم نشانم را بگیر و از نسیانِ فصلهایم روزهایِ بیهراس را بگذار پنجره از…
بیشتر بخوانید » -
فرانک سلطانی
فرانک سلطانی تراوش پاییز تراوش پاییرازخیابان مست عطرباران پشت پنجره ای محو تابش آفتاب بربرگ زرد تودرشعاع عاشقانه هایم پنهانی…
بیشتر بخوانید » -
لیلا ساتر…اتاق مرده
لیلاساتر اتاق مرده اتاق مرده که هر روز یادگاری هایت جنازه اش راتشییع می کند و یخ زده که در…
بیشتر بخوانید »