شعر کانون
-
لیلا کباری قطبی
لیلا کباری قطبی نقطه ی پایان شب شد و نبض نفسگیر تو ، در جان می زد و دلم ،…
بیشتر بخوانید » -
داود هاشمی وند
داود هاشمی وند بازی عشق امشب به نام عاشقی دل را معطر می کنم هر صورت از عشق تو را…
بیشتر بخوانید » -
لیلا ساتر… آویشن اندوه
لیلا ساتر آویشن اندوه درد وقتی است که با پنبه سرت را ببرند جلوی روی خودت خون رگت را بخوردند…
بیشتر بخوانید » -
علیرضا داودی مقدم
بار الها خسته ام فردا تو بیدارم مکن غافل و مستم ببر بالا و هوشیارم مکن نا امید از راهِ…
بیشتر بخوانید » -
محمدعلی میرقاسمی
محمدعلی میرقاسمی نامه ای برای مادرم ایران یکی از روزهای سرد فروردین وقتی خیره بر گیسوان کاسپین بودم ، آنچه…
بیشتر بخوانید » -
محمدعلی میرقاسمی
محمدعلی میرقاسمی با توام با تو فصل چهارم روزی از روزها در همان محیطی خواهی ایستاد که امروز در خیال…
بیشتر بخوانید » -
محمدعلی میرقاسمی
محمدعلی میرقاسمی پگاه شايد تاريكی از پگاه می ترسد شايد هم ما كه به تاريكی عادت داريم! اين رخداد زمين…
بیشتر بخوانید » -
محمدعلی میرقاسمی
محمدعلی میرقاسمی شاپرک با گونه های سرخ گل شکوفه ات میزبان بوسه های تابستانی من باش ای بهترین ترانه ی…
بیشتر بخوانید » -
شهلا نوروزی
شهلا نوروزی یخ واژه من از آن لحظه ی دیرآمدنت می ترسم از یخِ واژهِ درون دهنت می…
بیشتر بخوانید » -
محمدعلی میرقاسمی
محمدعلی میرقاسمی مرگ زنبورها چکاوک تنها ، برای که می سراید ! من …؟! تو …؟! ما که به مانند…
بیشتر بخوانید »