طیبه طاووسیان
مشکوک
به خدا بودن تو شكي نيست من به اين بندگي دچار شدم
پا به پايم كسي نمي ايد سالها ميشود شكار شدم
سالها ميشود كه مضطربم سالها ميشود كه غمگينم
يك شب اين پرده را كنار بزن تا ببيني چه بيقرار شدم
فكر اينكه عزيز من بشوي فكر اينكه تو را بغل بكنم
انقدر ريخته در اغوشم كه شبيه پلنگ هار شدم
بي بهاري به جانم افتاده كه به ارديبهشت مشكوكم
تو چه كردي كه اول قصه من نباريده ابشار شدم
اين غزل هم بدون تو هرگز واژه تازه اي نخواهد داشت
زخميم زخمي نبودن هات كه بدون تو زخمزار شدم
به خدا بودن تو مشكوكم به تو كه اعتبار شعر مني
در كدامين بهار كز كردي كه من اينگونه بيقرار شدم؟؟؟