طيبه طاووسيان
درد
چه خبر مردم ده بركت باران پس كو
بركت گندم و ايينه و قران پس كو؟
يك نفر امده تا گندممان را ببرد
سيبمان را نفس باغچمان را بخرد
يك نفر ها..نفسش گرمتر از شيطان است
جنس پيراهنش از پيرهن طوفان است
امده تا به دل باغچه شلاق زند
روي ايوان غزلخوانيمان طاق زند
امده هرچه قلم مانده به غارت ببرد
گل داووديمان را به اسارت ببرد
گل داوودي و يك كوچه بن بست شده
و درختي كه تبر خورده و بي دست شده
واييي حيف است كه اين كوچه زمين گير شود
ابر و ماه و فلك از غصيمان پير شود
.
.
ابر و ماه و من و خورشيد و فلك كو خورشيد
يك نفر سرزده امد همشان را دزديد
اي مشتي نفست گرم برو درد بس است
زير اين سقف گلي سايه نامرد بس است….