محمدعلی میرقاسمی
به رنگ سبز یشمی روشن
محمدعلی میرقاسمی
… به رنگ سبز یشمی روشن …
هزار شعر سرگردان
در چشم های توست !
از دریچه ی چشم هایت
جهان به رنگ بهار است !
به رنگ صلح ، دوستی ، آزادی …!
به رنگ سبز یشمی روشن !
تو ای عروس رویایی
تو ای طنین ترانه ی گیرا
تو با بهار
فصل رویش عشق
فصل دوستی چکاوکان
بلند پیراهن
به رنگ غنچه های گل یاس
میان شکوفه های صورتی گیلاس
همان شبی که ماه
کامل عریان
زمین به رنگ نقره ای روشن
پگاه فروردین
با کوله باری از نسیم بهار نارنج
جشن روییدن
طراوت و باران را
مژده می دهی
اما … اما …
تو ای عروس رویایی
بدان در این میان
منم که با تو زندگی ام را …
تمام زندگی ام را …
به رنگ سبز یشمی روشن
رنگ می کنم ...
ولی به تنهایی !
کجایی ای عروس رویایی ؟!
دگر امیدی برایم نمانده است
هزار بهار گذشت !
تو پر گشودی و رفتی !
چونان چکاوکان
ولی به تنهایی !
کجایی ای عروس رویایی ؟!
تمام زندگی ام به رنگ تنهایی .
شعر … محمدعلی میرقاسمی