لبلا کباری قطبی ، غزل سرا ، کانون شاعران معاصر ، شعزی برای پدرم
لیلا کباری قطبی ، عزلی برای پدرم ، سنگ صبور ، ارام و با وقار ، چشمان آبی و ارام
لیلا کباری قطبی
برای پدرم
در چشم های آبی ات ، دریای ایمان بود
هر چند این دریا ز چشم شهر ، پنهان بود
مهر تو در دل بود و از این چشمه ی زیبا
یک رودخانه خاطره ، در حال جریان بود
در سایه سار این همه نور خداوندی
یک آسمان پاک در قلبت نمایان بود
مهر و وقارت ، حس خوب زندگانی بود
در سایه ی مهرت، امید و عشق مهمان بود
در آسمان سینه ات ، خورشید می خندید
خورشید هم در چشم زیبای تو ، خندان بود
در لخظه های تلخ و شیرین ، چشم های تو
دریایی از امید و صبر و عشق و عرفان بود
گفتی می آیی باز هم آرام جان باشی
دل های ما از این خبر ، بسیار شادان بود
ما چشم بر راه و تو از چشم همه پنهان
این انتظار سخت و سنگین رو به پایان بود
تو آمدی تا همدم دل های ما باشی
مثل همیشه ، عشقِ تو بر درد ، درمان بود
#لیلا_سادات_کباری_قطبی