سیاوش فرید زاده
»»«»««
🔖کابوس حاده
نفس نفس
هروله-هراس
سقوط با موسیقی سوت فرهاد
و
پارچ پر از خون!
چشم هایم را باز کن مادر،
مادر
چشم هایم را
باااا
/تمام،
با دهان باز،تمام/
کسی سوت می زند ممتد
آنسوتر زنان دشت کل می کشند،
بریده
بریده،
و شب
روی پنجه
اما سلانه سلانه(همان فسفس خودمان)
از کنار جنازه ی عشق
رد می شود!
-شبی که دوستش می داشتیم-
هه
: ببین پریزاد گفته باشم
سیمرغ های پر نسپرده
بر بلندترین شاخه ها درخت کریستالی ای
که سر تبر در تنه اش گیر کرده،
بر جسد مالیخولیا زده ام
پر بسوزانند
اگر نه از گلویم
این مرگ هم پایین نمی دود.
حالا
ببند دهانم را
و تا بیگاه پیش از وهم موهن لحظه
که عصب هایم را
در تهاجم خلقتت بازیده بوده ام
سلام.
#سیاوش_فریدزاده
سکونی بر جاری کلمه:
«… و دیگر مرا نامی نیست»
@PoetryAwarenessiousFire