محمدعلی میرقاسمی
اختلال دیگر باوری ، دلیل درخود ماندگاری ، روان رنجوی ، خود ویرانگری
محمدعلی میرقاسمی
فصل اول
اختلال در حقیقت ، برافروختگی ، پراکندگی ، پریشانی ، شوریدگی ، نابسامانی ، ناهماهنگی در رفتار و رویکرد فرد است که بر اساس این نشانه ها می توانیم یک فرد را دچار اختلال تعریف و برای بهبودی و سلامت روان و ذهن فرد مبتلا به اختلال به ریشه یابی و دلیل و علت بپردازیم و با پردازش و پرداختن به لایه های پنهان ساختار روان و ذهن و محتوای مطالبی را که فرد خود تشریح می کند یا خاطراتی که دلیل این ناهماهنگی ، پراکندگی است را شناسایی و با کلام به ترمیم روان و ذهن فرد بیمار پرداخته و دلیل دوباره ی امید به زندگی ، زیستن و سلامت روان و ذهن او باشیم .
اختلال دیگر باوری
در جهان کنونی با وجود پیشرفت و شرایط مطلوب برای انسان ، گویی این انسان ، از هر زمان دیگر پریشان تر است ! گویی امیدی به زندگی ندارد ! گویی زیستن در این جهان مدرن را سخت می پندارد و باور دارد که باید پذیرای سختی باشد و با سختی و به سختی زندگی کند ! سکوت در هر مورد را برای خود یک ضرورت می داند !
چرا انسان این قرن ، سکوت را قبل از هر فریادی برای خود ضرورت می داند ؟!
چرا باور ندارد به اینکه فریاد می تواند دلیل رهایی انسان از دردهای درونی ، روانی ، ذهنی باشد ؟!
انسان امروز ، خود را انسانی ناتوان می پندارد ! ناامید و ناشاد از فردا و فرداهای پیش رو ! گریان از تمام سختی ها و کاستی ها ! باور دارد دیگر امیدی به ماندن نیست ! باور دارد دیگر امیدی به زیستن نیست !
یک زندگی بی رنگ با لبخندهایی از روی ناشادی و ناامیدی ! هر روز برمی خیزد و به مانند روزهای قبل رفتار می کند ! باور دارد فردا هم به مانند امروز است !
ای کاش انسان این قرن ، برخواستن از درون را می دانست ! بیداری ، پایداری ، پدیداری .
انسان این قرن ، دیگر خود وجودی خود را باور ندارد ! باور ندارد به اینکه می تواند زندگی کند ! زندگی به معنای واقعی …
باور ندارد به اینکه می تواند انتخاب کند ! انتخاب به معنای واقعی …
باور ندارد به اینکه می تواند شادمان باشد ! شادمان به معنای واقعی …
انسان این قرن ، زندگی ، زیستن ، روییدن را نمی داند یا اینکه می دانسته از یاد برده است !
انسان این قرن باور دارد که پیشرفت برای دیگران است ! شادی و راحتی برای دیگران است ! رستگاری انسانی برای دیگران است !
انسان این قرن باور دارد تصمیم گیری در هر مورد نسبت به زندگی برابر با شکست است !
انسان این قرن دچار اختلال دیگر باوری است ! یعنی اینکه می پندارد فقط و فقط زندگی شایسته و شادمان زیستن برای دیگران است !
اختلال دیگر باوری به طور فراگیر در بین افراد جامعه و جهان نمایان است !
انسان های بسیاری در جهان ، دچار این اختلال یا بیماری واگیر اند !
چرا باید باور داشته باشیم که ما نمی توانیم زندگی شاد و شایسته داشته باشیم ؟!
چرا باور نداریم به اینکه درس و تحصیل می تواند دلیل پیشرفت انسان باشد ؟!
چرا باور نداریم به اینکه ما هم می توانیم یک نیروی کاری توانمند یا یک مدیر یا یک ناظر یا یک رهبر با تدبیر باشیم ؟!
چرا باور نداریم به اینکه ما هم می توانیم در امر تولید در یک جامعه نقش ماندگار داشته باشیم به طوری که حاصل کار ما برای نسل های پیش رو به یادگار بماند ؟!
چرا باور نداریم در عرصه ی سیاست و اقتصاد ما هم می توانیم از شرایط مطلوبی برخوردار باشیم ؟!
چرا باور نداریم به اینکه سلامت جسمانی انسان بسته به سلامت روان و ذهن است ؟!
چرا باور نداریم که ما هم می توانیم با تمام توان حرکت کنیم ؟!
چرا باور نداریم به اینکه زندگی یک میدان ، برای رقابت است ؟! رقابت بین ما و دیگران …
چرا انسان کنونی جهان مدرن ، در حالت سکوت ؟! در حالت رکود مانده است ؟!
اختلال دیگر باوری ، بسیاری از انسان های کنونی جامعه ی جهانی را در خود دارد !
اختلال دیگر باوری به طور واگیر ، بسیاری از انسان های کنونی جامعه ی جهانی را فرا گرفته است !
ما دیگر کار نمی کنیم ! نه اینکه کار نمی کنیم ، کار می کنیم ولی اما کار فکری یا از روی بی فکری کار می کنیم ! تمام کارهای ما از روی بی فکری که شکست های پی در پی را برای ما به دنبال دارد ! شکست های غیر قابل جبران !
چرا با تمام وجود ، دیگر باوری و خسارت های بی نهایت را پذیرفته ایم؟!
ما در چه زمانی باید خود وجودی خود را جویا باشیم ؟!
خود وجودی ما که توانمند است ؟!
خود وجودی ما که می تواند دلیل بیداری ، پایداری ، پدیداری ما باشد ؟!
چرا اختلال دیگر باوری به طور زنجیر وار تمام جهان مدرن را درگیر کرده است ؟!
با وجود اختلال دیگر باوری ، انسان به فکر تلاش ، پیشرفت ، نوزایی ، شکوفایی نیست !
اختلال دیگر باوری دلیل در خود ماندگاری و نازایی فکری گردیده است !
چرا انگیزه ی زایش در انسان کنونی و جهان مدرن با وجود اختلال دیگر باوری فراگیر ، نازا می شود ؟!
اختلال دیگر باوری دلیل رنج بی نهایت انسان کنونی و جهان مدرن است !
اختلال دیگر باوری نوعی اختلال نوین در جهان مدرن که دلیل مرگ انگیزه ، رویش ، رستاخیزی انسان اکنون است !
انسان امروز ، رویش و رستاخیزی فردا را باور ندارد ! می پندارد که نیستی و نابودی ، فردا و فرداهای ما را در بر می گیرد !
انسان کنونی در جهان مدرن با وجود این اختلال دیگر باوری نوین ، پذیرفته است که باید به مانند برده رفتار کند ! نه برای اینکه زنده بماند ، برای اینکه امروز بگذرد !
انسان اکنون ، این برده ی مدرن ، فردا را باور ندارد !
انسان اکنون ، این برده ی مدرن ، پذیرفته است که باید به مانند یک برده رفتار کند ! به مانند یک برده زندگی کند ! به مانند یک برده کار کند ! چرا ؟!
پوشش انسان باید به مانند یک برده باشد ! چرا ؟!
گویش انسان باید به مانند یک برده باشد ! چرا ؟!
رویش انسان باید به مانند یک برده باشد ! چرا ؟!
چرا تمام فصل های سال برای انسان کنونی دچار اختلال دیگر باوری در دنیای مدرن ، زمستان است ؟!
چرا انسان کنونی دچار اختلال دیگر باوری ، از بهار نمی داند یا درک مطلوبی از بهار سال های گذشته ندارد ؟!
چرا تمام فصل های زندگی انسان کنونی جهان مدرن ، زمستان است ؟! چرا ؟! چرا ؟! چرا ؟!
اختلال دیگر باوری ، انسان را وادار می کند که از پرسش نسبت به جهان پیرامون یا پردازش جهان پیرامون دوری کند ! چرا ؟!
اختلال دیگر باوری ، انسان را وادار می کند که بردگی ! به مانند برده بودن ! به مانند برده زیستن را باور داشته باشد ! چرا ؟!
اختلال دیگر باوری در حقیقت یعنی سرشت انسانی را باور نداشتن !
( ادامه دارد )