Uncategorized @fa
رویا
دیشب به خوابم آمدی گفتی بخندم
در را به روی غصه های خود ببندم
دستان گرم تو به روی شانه ام بود
وقتی که گفتی خنده ات را می پسندم
گفتم کنار من بمان شاید ببینی
هر شب درون سینه با خود چند چندم
گفتی بگو بانو از آن دردی که داری
تا پای جانم من به عشقت پای بندم
تا خواستم لب وا کنم دیدم تو رفتی
من ماندم و غم ها و قلب دردمندم
حالا دو چشم خسته ام را بسته ام تا
دیگر به چشمان تو در خوابم نخندم
#آذر_رئیسی