سارا رجب پور
زمان ای کاش بر گردد
دلتنگم و یاد خزان ای کاش برگردد
باغِ بلورِ ارغوان ای کاش برگردد
دیگر صدایی از گرامافون نمی آید
سوزِ غم انگیزِ بنان ای کاش برگردد
کو نور مهتاب شبِ تارم ، نمیدانم
لبخندِ ماهِ آسمان ای کاش برگردد
خوشبختی از این شهرِ باران خورده دل کنده
چون برق و بادی ناگهان ای کاش برگردد
حافظ ! دو خط از شعرِ جانسوزت نمیخوانی؟
میلِ چمن ، سروِ چمان ای کاش برگردد
از کودکی دیگر ندیدم آسمانم را
هر باله ی رنگین کمان ای کاش برگردد
مادربزرگ و عینکِ ته استکانی هم
با بقچه ی پولک نشان ، ای کاش برگردد
کو خاطرات و کو حیاط و شمعدانی ها
دلتنگِ دورانم ، زمان ای کاش برگردد