فاطمه جعفری
پاییز
تو رفته ای
و دستی که تو را پژمرد
از گردن مرگ آویزان است
رفته ای
نه من
و نه این چند سطر بی پنجره
نمی توانیم تو را
از خاکی که خون می خورد
دوباره برویانیم
رفته ای
و هیچ کاری از دست آفتاب بر نمی آید
چقدر
شبیه شمعدانی های مادرم هستی …
فاطمه_جعفری