فهیمه عباسی
حرفهایت
حرفهایت شکوه آرامش
چشمهایت، پناه دربهدری
با توام لحظهها و ثانیهها
از من اما، چقدر بیخبری
بیخبر مثل تشنگیِ کویر
از لب خیس ابر بارانی
مثل برگی که گیج میافتد
از خم شاخه سمت ویرانی
عکس تو توی شاهراه خیال
وسعت آنچه پیش رو دارم
به تو و شعر و ساز و بوسه قسم
تو همانی که آرزو دارم
آرزویم به چشم تو بستهست
باز کن چشم بستهی خود را
روی پرچین شانهام بگذار
دست تنهای خستهی خود را
#فهیمه_عباسی