اعظم اسماعیلی بانوالف
ضربانهای آبی شعر سپید
اعظم اسماعیلی بانوالف
ضربانهای آبی شعر سپید
________________________
از جنگ برمیگردند
در عمق فَلاتهای تشنه
از جنگ برمیگردند
و با برقهایی جسور
که غنیمت گرفتهاند
میان ضربانهای آبیشان
میرقصند.
ما را به خودشان
نزدیکتر خواستند
وقتی قدمهای مشتاق را
به سمتشان فرستادیم
با دستهایشان به استقبال ما آمدند
و با آنها زمستانهای سیبری را
تعارف کردند.
در فلاتهای تشنه
چقدر دسیسهی مرگ
قهقهه میزدند
و میبینم آبریزها را
که لبهایشان
با پوست ترک خوردهی
کف رودخانهها
نسبت خونی دارد.
آیا پس از جنگ
دریاچگی
هنوز در ضربانهای آبیشان
زنده بود؟
نه! نه
انگار ماهیهای ناطق
در بستر خشکیدگی جان میدهند.
ماهیها
مدام تن خود را به زمین حواله میکنند
و آب
آب
آب
با هر ضربه از لبهاشان
به سیال خشک زمین
پرتاب میشود
سرانجام
چشمهای زمین شورش میکنند
و اشکها شبانه
ماهیها را غسل میدهند
هوا امتداد سنگین خفگی میشود
و سربها با یک استراتژی نظامی
نقشهی قتل آبها را میکشند
دریاچهها
شکست خورده از جنگ
خودشان را
درون سلول ترور پیدا میکنند
رودهای زنده
در بستر فلاتهای تشنه
زنده به گور میشوند
از جریان تپندهی قطرهها
چیزی باقی نمیماند
که غرور چشمهای آسمان
با جاذبهی زمین همدست میشود
ابرهای عقیم
به زاییدن قطره فکر میکنند
و باران
فرزند خلف آبها
خود را به مَزار دریاچه میکوبد
در امتداد هزارسالهی زندگی
سرانجام میشود
هزار آسیاب آبی شاد
هزاران مزرعه باکرهی پنبه
هزاران هکتار آفتاب گردان هوشیار
هزاران بچه ماهی آواز خوان را
تماشا کرد.
و هزار باره
فلاتهای تشنه
از ضربانهای آبی
و رقص برقهای جسور
سر میرود.