محمدعلی میرقاسمی
اختلال دیگر باوری ، دلیل در خود ماندگاری ، روان رنجوری ، خود ویرانگری
محمدعلی میرقاسمی
فصل چهارم
با پرداختن به مشکلات جهان نوین و انسان و شرایط زیست بوم انسان و درک روشن از اختلال فراگیر دیگر باوری ، در خود ماندگاری ، روان رنجوری چرا انسان در جهان نوین ، در جهان مدرن از روی بی میلی زندگی می کند ؟! زندگی سراسر رنج ! سرخوردگی ! پریشانی ! نا امیدی ! نا بسامانی ! چرا انسان در این قرن باور ندارد و پذیرفته است که درمانده است ؟! چرا انسان باور ندارد به اینکه شاید پایان تاریکی این روزها فردای روشنی باشد !
در خود ماندگاری ، فصل زمستان زندگی انسان است ؟! چرا انسان ، فصل زمستان زندگی را پذیرفته است ؟! چرا انسان ، بهار زندگی ، طراوت و شادمانی را باور ندارد ؟! درماندگی و رنجوری توان اختیار را از انسان می گیرد ! انسان در این میان به دلیل گوشه گیری از جهان پیرامون و دیگران چرا سکوت را می پذیرد ؟! بازگویی دردهای درونی شاید دلیل گشایش لایه های پنهان ساختار شخصیت درونی فرد شود .
انسان روان رنجور طوری رفتار
می کند که گویی زندگی به خودی خود نمی تواند دلیل شادی و شادمانی باشد !
انسان روان رنجور دیگر امیدی به زندگی ندارد ! انسان روان رنجور بازگشت دوباره به زندگی عادی را باور ندارد ! زندگی توام با امید ، سراسر شادی و شادمانی !
بازگشت به خود ، بازگشت به خویشتن برای انسان این قرن یک ضرورت است زیرا امید به زندگی را در انسان بارور خواهد کرد ، باروری دلیل رستاخیزی دلیل شکوفایی دلیل طراوت و شادمانی دلیل دیدن دوباره ی بهار و زندگی سرشار از رویاهای رنگارنگ به مانند رنگین کمان خواهد گشت !
اما انسان چندان امیدی به زیستن ندارد ! انسان باور دارد که از هیچ به هیچ هجرت کرده است !
انسان این قرن خواستار مرگ است ! خواستار فرو ریختن ! فرار از تمام باید ها و نباید ها !
انسان این قرن باور دارد که مرگ می تواند پایان داستان تاریک زندگی باشد ! با وجود یک چنین شرایطی ، دیگر باوری ، در خود ماندگاری ، روان رنجوری در رفتار و رویکرد انسان پدیدار خواهد گشت !
گوشه گیری اساس نخست میل به خود ویرانگری است ! میل به خودکشی ! میل به مرگ ! انسان می پذیرد که زندگی را باید با مرگ خود به پایان برساند ! رسیدن به مرگ ، نیستی ، نابودی ، پایان تمام سختی ها و کاستی هاست ! مرگ از نظر این انسان در حقیقت پایان سرگردانی هاست ! میل به خود ویرانگری خواسته ی انسان این قرن است ! میل به مرگ خاموش ! پذیرش تمام مواردی که می تواند دلیل مرگ باشد ! دلیل مرگ خاموش ! انسان پذیرای مرگ خاموش است ! مرگی که پایان تمام سختی ها و بدبختی هاست !
مرگی که پایان تمام درماندگی ها و سرگردانی هاست ! مرگی که پایان تمام پرسش ها و پاسخ ها در جهان مدرن است ! یکی از دستاورد های جهان مدرن در باور من ، روان رنجوری انسان این قرن است !
زیرا فاصله ها ! بی اعتمادی ها ! بی تفاوتی ها ! همه و همه دلیل روان رنجوری انسان این قرن است ! با وجود یک چنین شرایطی انسان مدرن ، خود و جهان را باور ندارد ! فردا و فرداها را باور ندارد ! شور و شادمانی را باور ندارد ! زندگی در این زیست بوم انسانی را باور ندارد ! انسان با این رفتار و رویکرد دلیل ویرانی خود و جهان کنونی خواهد گشت !
انسان در این قرن به هر طریقی که باشد زندگی خود را ویران خواهد کرد ! انسان پذیرای مرگ خواهد بود ! انسان پذیرای خاک خواهد بود !
انسان عصر سنگ به مانند دیگر موجودات زندگی می کرد ، دانایی ما جهان کنونی را پدید آورد ! هر چند ! من فکر می کنم ! نادانی ما بود ! زیرا زندگی برای انسان این قرن ، زندان مدرنی بیش نیست .