محمدعلی میرقاسمی
من با تو خواهم بود
بی تردید
روزی با تو خواهم بود
ای جاودانه ترین ترانه
ای ماندگار بی مانند
روزی دوباره باز هم
من با تو خواهم بود
فصل بهار
با یاس های وحشی خوش رنگ
من با تو خواهم بود
ای بهترین من
ای نازنین من
ما در میان دوگیتی …!
با روشنایی مهتاب …!
با صد هزار ستاره …!
یا بیشتر …!
من با کبوتران شهر
من با چکاوکان
من با تمام پرندگان
با هر چه هست و نیست
پرواز را جستجو کردم
درماندگی مرا رنج می دهد
من … تو … ما …
فراموش شدیم …!
شاید خدا فراموشی گرفته است …!
شاید غروب
این دور ، سرخ ، صبور
شاید سپیدی خورشید
راز رهایی از این زندان
در بی کرانی اقیانوس
رویای پر کشیدن انسان
این … سان …
صبور ، سرگردان
با چشم های سبز روشن خود
خواهد دید …!
روزی که سرنوشت را
از نو نوشتن است …!
اما نه این جهان
در یک جهان دیگر روشن
با برکه های پر از نیلوفر
با یاس های وحشی خوش رنگ
فصل بهار
من با تو خواهم بود
بی تردید
من با تو خواهم بود .
محمدعلی میرقاسمی