طیبه طاووسیان
عشق
#8
مهره هاي تنم جدا شده از استخواني كه حس تو در اوست
درد پيچيده در نفسهايم درد پيچيده در تنم اي دوست
حس تلخ سفر بدون تو حس تلخ غروب در كاشان
جاده هايي كه بي تو ناهموار جاده هايي كه بي تو تو در توست
همه باغهاي گل در من همه جا عطر دشت ها در باد
كل دنيا اگر بهار شود ..بي تو عطر گلاب هم بدبوست
عرقِ سرد روي پيشاني عرق سرد ريخته در من
چشمهايي كه تار مي بينند چشمهايي كه بي شما كم سوست
كوله بار سفر به تن دارم حس رفتن ميان پايم نيست
بيقراري به جانم افتاده..هر چه از دوست مي رسد نيكوست
پشت پايمخ بيا شراب بريز چارقل را بخوان برايم باز
تا در اغوش خود خيال كنم بوي پيراهن او را اي دوست…