به پات هر چه مکافات می کشم کافی است
اگر چه زندگیِ بی تو عین علافی است
که حرف های قشنگت شبیه خطخطیِ
مجله باطله ای در اتاق صحافی است
و مزدوج شدن سایه روشنی با هم
کنار یک متجاوز به حق کم انصافی است
شبیه مسئله ای بی جواب و نا مفهوم
همیشه صحبتِ دل کندن از تو حرافی است
صدای وحشی نیلوفران مردابم
رسیده است هوایت به مغز اعصابم
□□□
بیا جنون مرا تکه تکه آبش کن
بساز از نو و شکلش بده خرابش کن
بِکن دوباره از انگورهای وسوسه گر
درون خمره بریز و کمی شرابش کن
عرق سگی بزن و هی تلو تلو بخور و …
دوباره از سر لایعقلی عذابش کن
دوباره مست شو لیلای احمقت را باز
بده فریب و شبیه گذشته خوابش کن
□□□
تویی هوای بد گرگ و میش مدت هاست
منم همان که تو گم کرده ایش مدت هاست
تو گرگ باش و بزن ناگهان به گله ی من
به دشت وحشی و سگ های هم محله ی من
که نیستم سگ چوپان سگتوام لیلا
که گرگ تشنه به خون رگ توام ، لیلا
چقدر بردن بازی به دست تو عالی است
برندگی جلو ات قطعا از بد اقبالی است
بیا و آینه را ، بهتر از همیشه ببین
بیا و پاک کن این جیوه را و شیشه ببین
که پشت شیشه ، زنی بیقرار و درمانده
به خاطر تو الفبای مُردگی خوانده
لیلا ساتر