شهین راکی
سکوت
سکوت میکنی
به لهجهای که
برایم آشناست
و امتداد خطوط حامل را مانَد
که پرنده را
بیآنکه بداند
به سفری دور راه مینماید
میان مهآلودگی خیالی محض
حرفهایی با صراحت دستهایم
نوشته میشود
تا به باروری رسانم
سایهام را
بر گسترش صمیمیت حزن
و متعهدانه بیاسایم
به اندرون دیوارهای سنگی سکوت
به جریانی غوطهورم
که مرا جزیی از
نجابتِ آراستهی زمین میداند
و از زخم تفکرات هندسی اجرام
دورم میسازد
به نظارهی خیل وارستگانی
بر دار مکافات زمان
نشسته
پریانی
به قاموس سرد درختان خفته
و عروسانی
در ضیافتهای دریایی
به حیرت حریر رویا
فریفته
که
هر کدام را
صلیبیست بر دوش
و طوماری بر دست
تا سکوت خویش
در امتداد راههایی طویل
بر فراز سیاهچالههای خموش
جار بزنند
■شهین_راکی