لیلا ساتر… هم بوسه ات را
هم بوسه ات را همتنت را باز می خواهم
هم بوسه ات را …
هم بوسه ات را هم تنت را باز می خواهم
هم دکمه ی پیراهنت را باز می خواهم
آلودگی دامنت را باز می خواهم
تا یک شب دیگر بمیرم کنج آغوش ات
زن بارگی هایت چرا انقدر ملموس است
مرد درون شعرهایت از چه ماّیوس است
من هستم و روحت پر از اما و افسوس است
من هستم و مِی ، می بَرَد عقل از سرو هوش ات
من باشم و تو زندگی در قعر تنهایی ؟
پروردگار من کم آورده توانایی
من باشم و تو محو زن های تماشایی
تا کی حسودی های من حتی به تن پوش ات
از من دعایم را خدایم را گرفتی که …
حتی غرورو ادعایم را گرفتی که …
حتی تمام عقده هایم را گرفتی که …
با ًضربه ها و کشف های عشق خودجوشت
دنیا برای عاشق و معشوق ها دنیاست
دیدی خدا مارا کنار هم جدا می خواست
در شهر حرف مادوتا پیچیده و غوغاست
تو حرف رابیرون کن از دروازه ی گوشت
تو آخرش دیوانه خواهی شد دراین حالت
مغزت هوا خواهد گرفت از فرط انزالت
من آن زنی هستم که حتمن کرده اغفالت؟
مشروب جای آب وقتی می خوری نوش ات
لیلا ساتر