علیرضا داوودی
انگیزه ی اشعارم
ای خاطره هایت همه اغواگر و شیرین
با یاد تو سر زنده شود این دل خونین
ای انکه تویی علت خوش بودن حالم
مانند پرستار منی بر سر بالین
لطفی کن و با بوسه مرا باز جوان کن
گاهی نظر انداز از ان اوج به پائین
در من شده ای جاری و بارانی ام از تو
بی رنگی دنیای من از عشقِ تو رنگین
عشق تو شد انگیزه ی اشعار بلندم
اینگونه شده شعر ترم درخور تحسین
یا جان مرا شور ببخشا به لب خویش
یا دست نکش از من رنجیده ی غمگین
از پرتو روی تو شده باغ دلم سبز
باید که بتابی به من خسته ی مسگین
# علیرضا داودی مقدم