داود هاشمی وند
نیکی کردن
به نام خداوند بی عیب و یار
که در هر چه داده به ما اختیار
نه در کسب دانش نمودست کور
نه یک خوب و بد را به ما کرده زور
یکی بود انسان خوب و شریف
که در خیر خواهی ز هر کس حریف
ز اوج جوانی پی خیر بود
که افکارش از ابتدا غیر بود
خوشا حال انسان پاک و بزرگ
نه درندگی دارد و خوی گرگ
چو خوشحال می گشت از کرده ها
همیشه غمش بود ، ناکرده ها
در این ره اگر ضربه می دید و درد
نمی شد از آن راه بی راهه سرد
کسی قبل از آنی که خوبی کند
چه کم گردد ار پرس و جویی کند
اگر خیر کردن چنین ساده بود
خدا راه آن را نشان داده بود
اگر فکر و اندیشه افزون کنی
بدان چشمه خشک جیحون کنی گره ها ز اندیشه ها گشته باز جهانی شده بهر آن بی نیاز
مگر این نفرموده حق ساعتی
تفکر به از سالها طاعتی
کنون خیز و در کار اندیشه کن
ز اندیشه ات رو کرم پیشه کن