اعظم اسماعیلی بانو الف
یادم میماند شعر سپید از کتاب شعر در «حوالیِ خودت»
__________________
من نگرانم
دوباره مرا بیاد بیاوری
و دلتنگ بشوی.
به تمام راههایی که نمیتوانی
به من دسترسی داشته باشی فکر کنی
خدا کند به من فکر نکنی
از روز شلوغت که فارغ شدی
و به شب آرام پناه بردی
روی میزت
فنجان قهوه باشد
پتوسهایی که عکسش را برایم میفرستادی
مثل همیشه در نور شمع زیباتر به نظر برسند
سیگارت را که درون تراس خانهات روشن میکنی
کسی برای شانههایت پتو بیاورد
تو برگردی او را ببوسی
و مرا که هیچ وقت نداشتهای بیاد نیاوری.
اعظم اسماعیلی
بانوالف
از کتاب شعر «در حوالی خودت»