اعظماسماعیلی
قطعهی پرواز
چه از همه جا بیخبر
نمایش نُتها
درون ردیفهای
یک تصنیف قدیمیاند
که از ملکوت «شَهناز»
تا عروج «کَسایی» را
تداعی میکنند.
چه از همه جا بیخبر
پرواز میشوند
دلتنگیهای نوازندهای را
میان عبور و مرور مَنگ
پیادهروهای بالای شهر.
باز هم تکرار بی ارادگی
و نمایش راز آشفتگی خیال «موتزارت»
تا جهان غرق در نور و سمفونی
چشمهای آسودهی «باخ»
از مرور
دو
رِ
می
فا
سُلهای زنی
«لا» ی اوضاع دست و پا گیر
زندگی
در آبادی دور
در طلوع «سی» سالگی
تا بالکن مهربان آپارتمانی
در اروپا
که بستر فراغت استاد جوان
موسیقی را تدارک میبیند
میبینی!
بی مرز تر از پرنده وجود ندارد
چه آواز بخواند
چه بی اراده
تکلیف خط حامل را
در آسمانِ گشاده و بی حدود
مشخص کند.
اعظماسماعیلی (بانو الف)