داود هاشمی وند
وصلت یار
نازنینم آمدی درها به رویم باز شد
درد و غم هایم برفت و عشق تو آغاز شد
چون از اول همره و همدم مرا هرگز نبود
گرمی احساس پاک قلب تو دمساز شد
بسکه پر دادی به من ای مخزن اسرار عشق
وصف حال من به تار و مطرب و نی ساز شد
دوستت دارم همان یک جمله می باشد که من
حسرتش را می کشیدم از لبت ابراز شد
گرچه عشقم ساده بود این را تو میدانی ولی
رمز عاشق گشتن تو در دل من راز شد