لیلا ساتر
آتش
آتش زبانه می کشد از هیزم ترم
می سوزم و دوباره تو را نام می برم
می سوزم و نگاه تو اسطوره می شود
در ذهن خاک خورده ی تاریخ باورم
همخوابه ی فراق تو مجنون نداردو …
آبستن جنون شده لیلای بسترم
شب با تو مست عشق تو لایعقل تو و…
تا صبح مثل شب پره دور تو می پرم
آتش همیشه شعله ور و من کنار آن
هیزم برای سوختنت کم می آورم
لیلا ساتر