اعظم اسماعیلیشعر کانونشعر کلاسیکشعر و ترانهغزل

اعظم‌ اسماعیلی بانو الف

هجوم دلتنگی شعر کلاسیک

اعظم‌ اسماعیلی بانوالف

هجوم دلتنگی «شعر عاشقانه کلاسیک»

____________________

 

 

آشفته بودم در هجومِ تلخ دلتنگی حواست بود؟
آن شب که با آرامشی از جنس لبخندت سفر کردم
مرزِ جنون را بی‌نهایت هم تصور کرده باشی من
فرسنگ‌ها آن‌سوترش همراه شب با تو خطر کردم.

هر موقع فهمیدی که موهایم دوبارهِ باد را دیده
حسرت کنار گوش قلبت ناله کرد، ناکام می‌میری!
یادت نمی‌آید؟ تمنا کردم و گفتم که دستانم _
یادم نرفته! بی‌هوا رفتی و گفتی که نمی‌گیری!

بیچاره دستانم که با بغضی فروخورده تنش سرد است
بیچاره قلبت چون تمام پیکرش آغشته به درد است
می‌شد کمی یا بیشتر یا تا همیشهِ سهم من باشی؟
این خواهش مغرور ما معنی دور فعل برگرد است!

اما سوال اینکه چرا احساس من را ساده می‌دیدی؟
_ خب سادگی زیباترین تفسیر‌ها را در خودش دارد!
اصلا همین چشمان من زیباست، با یک عالمه تفسیر
این ساده‌‌ی وحشی همه تقصیرها را در خودش دارد.

اعظم‌اسماعیلی(بانو الف)

مشاهده بیشتر
کتاب پرواز نهنگ ها مجموعه اشعار سپید عبدالله محمدزاده سامانلو برای خرید کتاب و واریز باشماره 09902034931 و یا پنل چت در سایت پیام بدهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
شروع گفتگو
1
نیاز به راهنمایی دارید؟
Scan the code
سلام
چنانچه سوالی دارید با ما در واتساپ در ارتباط باشید