فاطمه شایگان
دل بی کَس
این دل عاشق اگر جز تو کس وکاری داشت
روح نفرین شده کی فکر خود آزاری داشت
اتفاقی به قشنگیت نیفتاد، ای کاش
با تو احوالِ خوشم مهلت تکراری داشت
پیله کردم بشوم پای تو پروانه ولی
شمع بی شعله کجا فرصتِ بیداری داشت
چشم هر پنجره ، بی پرده پی باران بود
ولی از ضجه ی هر صاعقه بیزاری داشت
بار ها حال نزاری شدم امّا عشقت
نه طبیبم شد ونه نسخه ی بیماری داشت
عهد بستم نشوم بعدِ تو تسلیم کسی
ولی افسوس، دلم مشکل هشیاری داشت
هیراب