اشعار هاینریش هاینه شاعر آلمانی
اشعار هاینریش هاینه شاعر آلمانی
شعر نخست:
آن که نخستین بار عشق می ورزد
هر چند کام نگیرد، باز هم خداست.
ولی آن که دومین بار
عشق ناکام ورزد، دیوانه است.
منِ دیوانه، عشق می ورزم
دگر بار، بی عشق متقابل .
خورشید، ماه و ستارگان می خندند
و من نیز با آنان می خندم و می میرم … .
شعر دوم:
اگر گل ها،گل های زیبا می دانستند
که چه زخمی بر دلم نشسته ،
همراه من می گریستند
تا دردم را درمان کنند.
اگر بلبل ها می دانستند که دلم چه بار غمی دارد
نغمه ای مستانه سر می دادند ،
تا رنجم را
تسکین بخشند.
اگر اختران کوچک می دانستند
که چه اندازه افسرده ام ،
از آسمان به زیر می آمدند
تا اندکی امیدوارم سازند.
ولی این ها
هیچ کدام از هیچ چیزی خبر ندارند.
تنها یک تن است
که بر راز دلم آگاه است
او هم همان کسی است
که این دل را پاره پاره کرده است.
“ترجمه:شجاع الدین شفا”
شعر سوم:
آه که تو به تمامی به فراموشی سپردی
که روزگار درازی من مالک قلبت بودم .
دلکت چه شیرین، خطاکار و کوچک بود !
از این شیرین تر و خطاکارتر نمی توان یافت !
آه که تو عشق و اندوهی را به فراموشی سپردی
که قلبم را می فشردند
نمی دانم، عشق برتر از اندوه بود؟
تنها میدانم هر دو بزرگ بودند … .
شعر چهارم:
وقتی مرا با مهربانی به آغوش کشیدی ،
روح من به آسمان پرواز کرد .
اجازه دادم تا روح تو نیز به پرواز در آید
و همزمان شهد شیرین لبانت را مکیدم …. .