شعر کانونشعر کلاسیکشعر و ترانهعبدالله محمدزاده سامانلوغزلمهرنوش مستحقان زاده
مهرنوش مستحقان زاده
غزل،میوه ی ممنوعه
مهرنوش مستحقان زاده
غزل
میوه ی ممنوعه
داری از آمار قلبم نم نمک، کم می شوی
روی دوش لحظه هایم باری از غم می شوی
فکر من را می بری سمت غروب جمعه ها
لحظه ای که در خیالاتم مجسم می شوی
می گریزم از تو اما خوب می دانم که تو
بیشتر در انتخاب من مصمم می شوی
گفته بودی آخر این شاهنامه خوش تراست
من اگر تهمینه ات باشم، تو رستم می شوی
میوه ی ممنوعه ی این باغ تنها سهم ما است
سیب را وقتی بچینی تازه آدم می شوی
مهرنوش-مستحقان زاده